Thursday, 22 December 2016

واکسن٬ اتیسم٬ ترامپ: از تقلب تا تراژدی


 مطلبی که برای روزنامه‌ی شرق نوشتم و در تاریخ ۲ دی ۱۳۹۵ منتشر شده است 




واکسن٬اتیسم٬ترامپ: از تقلب تا تراژدی

در مذمت هیستری رسانه‌ای و دموکراسی در علم 

داستان رسما در ۲۸ فوریه سال ۱۹۹۸ آغاز شد: اندرو وِیک‌فیلد پزشک انگلیسی متخصص بیماری‌های گوارشی با انتشار مقاله‌ای در نشریه‌ی پزشکی معتبر لانست ادعا کرد واکسن ام‌ام‌آر (سرخک٬سرخجه٬اوریون) می‌تواند منجر به بروز اتیسم شود. خبر به سرعت برق و باد در سراسر جهان پیچید و نگرانی‌های فزاینده‌ای را نه فقط در میان خانواده‌ها که در میان مسئولین امور سلامت و بهداشت کشورهای مختلف به وجود آورد. انتشار این مقاله و پوشش گسترده و بی‌محابای رسانه‌ای تنها نتیجه‌‌اش ایجاد موج وحشت و نگرانی نبود بلکه خیلی زود جنبشی به نام “جنبش ضدواکسن” در جهان شکل گرفت که هدفش را جلوگیری از تزریق واکسن‌‌ ام‌ام‌آر جهت پیش‌گیری از بروز اتیسم در کودکان بیان کرده بود. این‌ها در حالی بود که در این پژوهش تنها ۱۲ کودک مورد بررسی قرار گرفته بود (که از نظر آماری رقمی ناچیز و غیرقابل اتکاست) و نتیجه‌گیری‌اش هم چیزی بیشتر از یک گمانه‌زنی صرف نبود. برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی٬روزنامه‌ها٬مجلات و… به سرعت از حضور خانواده‌ها و والدینی پر شد که با چشمانی اشک‌بار ادعا می‌کردند این واکسن باعث بروز اتیسم در فرزندانشان شده است و حال دیگر مقصر را یافته‌اند. با بالا گرفتن بحث‌ها و منازعات عمومی خرده تلاش‌های مسئولین امور سلامت و متخصصین امر برای قانع کردن مردم و کاهش نگرانی‌هایشان درباره‌ی بی‌خطر بودن این واکسن و حیاتی بودنش کار چندانی از پیش نبرد. در سال ۲۰۰۲ تونی بلر نخست‌وزیر وقت بریتانیا تحت فشار افکار عمومی حاضر نشد به این پرسش که آیا فرزند ۲۰ ماهه‌اش این واکسن را زده یا خیر پاسخی بدهد. تا این تاریخ آمار واکسیناسیون (ام‌ام‌آر) در بریتانیا ظرف مدت ۳-۴ سال از ۹۰٪ به ۸۰٪ و در برخی مناطق جنوبی لندن به آمار باورنکردنی ۶۵٪ کاهش یافته بود. وحشتی بی‌اساس و فراگیر اعتماد عمومی به این واکسن را در معرض فروپاشی قرار داده بود. 



در جست و جوی پاسخ 

اما از منظر علمی هم پرسش مهمی مطرح شده بود که پاسخش روشن نبود. از همین رو در سرتاسر جهان تحقیقات گسترده‌ای برای بررسی صحت این ادعا آغاز شد و حدود پنج سال طول کشید تا نتایج اولین بررسی جدی و گسترده در این زمینه منتشر شد. در سال ۲۰۰۳ بررسی بیش از نیم میلیون کودک دانمارکی به روشنی نشان داد که میان واکسن ام‌ام‌آر و اتیسم هیچ ارتباطی وجود ندارد. همینطور بعدها بررسی ۱۰۰ هزار کودک آمریکایی از ابتدای تولد تا سن ۵ سالگی نشان داد هیچ ارتباطی بین این واکسن و بروز اتیسم دیده نمی‌شود. اما در ژاپن بررسی کاملا متفاوت و جالب‌تری انجام شد. این کشور به دلایل خاصی در سال ۱۹۹۳ (یعنی پنج سال قبل از مطرح شدن ادعای وجود ارتباط بین اتیسم و واکسن) قانون واکسیناسیون ملی‌اش را تغییر داد و تزریق واکسن ام‌ام‌آر را متوقف کرد. تیمی از محققین دانشگاه‌های یوکوهاما و کینگزکالج‌لندن با بررسی ۳۱ هزار کودک ژاپنی در قبل و بعد از این تاریخ مشاهده کردند که میزان بروز اتیسم پس از کنار گذاشتن واکسن ام‌ام‌آر نه تنها کاهش نیافته که به شکل چشم‌گیری افزایش هم یافته است. این تحقیق به مانند سایر تحقیقات صورت گرفته نشان داد این واکسن نقشی در بروز اتیسم در کودکان ندارد. بیش از ۷۵ پژوهش و مجموعا ۱۵ میلیون کودک بررسی شد و حتا یک تحقیق هم نتوانست نتایج بررسی آقای ویک‌فیلد را تکرار نماید و کاملا ثابت شد که هیچ ارتباطی بین تزریق این واکسن و بروز اتیسم وجود ندارد. به عبارت دیگر واکسن ام‌ام‌آر در واقع اولین عامل محیطی است که علم به طور قاطع ارتباط آن با بروز اتیسم را رد کرده است. به نظر می‌رسید آخرین میخ‌ها بر تابوت فرضیه و مدعای به شدت بحث برانگیز آقای ویک‌فیلد کوبیده شده٬اما این‌طور نبود.

پرده‌ها بالا می‌رود

فعالیت‌های پر سر و صدای او و هوادارنش در تمام این سا‌ل‌ها به شدت ادامه داشته و افکار عمومی هم تحت تاثیر ترس‌افکنی‌های آنها در برزخ شک و هراس. اما چند سال بعد یافته‌ای تازه همه چیز را اساسا تغییر داد: کشف تقلب علمی در مقاله‌ی‌ اولیه. مشخص شد آقای ویک‌فیلد نتایج پژوهشش را عمدا دستکاری کرده٬از روش‌هایی غیرضروری و نادرست برای انجام آزمایشاتش استفاده کرده٬برخی از کودکان مورد مطالعه‌اش که او ادعا کرده بود پیش از تزریق واکسن سالم بودند در واقع دچار مشکلات رشدی مختلف بودند و… غائله به همین جا ختم نشد. در سال ۲۰۰۴ روزنامه انگلیسی ساندی‌تایمز دست به افشاگری تکان‌دهنده‌ای زد و از ابعاد پنهان و تخلف‌کارانه‌ی این تحقیق پرده برداشت: برخی از والدین ۱۲ کودک حاضر در این مطالعه توسط یک وکیل انگلیسی انتخاب شده بودند که درصدد اقامه‌ی دعوا علیه شرکت‌های دارویی معظم تولیدکننده‌ی واکسن‌های ام‌ام‌آر بود. در واقع هزینه‌ی انجام این تحقیق را هم خود او به طور غیرمستقیم به مبلغ ۵۵ هزار پوند پرداخت کرده بود. بعد از این افشاگری بود که ۱۲ پژوهشگر دیگر شرکت‌کننده در این تحقیق به طور رسمی دست از حمایت آن برداشتند. دو سال بعد همین روزنامه در گزارشی دیگر نشان داد آقای ویک‌فیلد خودش هم بطور پنهانی مبلغ ۴۳۵ هزار پوند از تیم حقوقی همان وکیل دریافت کرده بود تا با انجام یک تحقیق علمی (سفارشی) به آنها در ساخت پرونده‌ای حقوقی علیه واکسن ام‌ام‌آر و نهایتا دریافت غرامتی هنگفت از شرکت‌های دارویی سازنده‌ی آن کمک نماید. همینطور مشخص شد او پیش از شروع کمپینش (جنبش ضدواکسن ام‌ام‌آر) درخواست ثبت حق مالکیت (اختراع) یک واکسن ضد سرخک جایگزین را به سازمان مربوطه ارسال کرده است که مشخصا گویای انگیزه‌های پنهانش بود. سرانجام نتیجه‌ی طولانی‌ترین تحقیقات تاریخ شورای عمومی پزشکی بریتانیا درباره‌ی این پرونده در ۲۸ ژانویه سال ۲۰۱۰ به پایان رسید و این شورا رسما آقای ویک‌فیلد را به خاطر رفتار “غیرصادقانه و غیرمسئولانه” در انجام پژوهشش مقصر دانست. همزمان نشریه لانست با بررسی دقیق‌تر و موشکافانه‌ی این پژوهش آن را بخاطر دستکاری‌های فاحش “کاملا اشتباه” دانسته و اعلام کرد که “فریب خورده” در نتیجه مقاله را از وبسایتش خارج کرد. آقای ویک‌فیلد سه ماه بعد جواز طبابت و تحقیق در بریتانیا را به علت تقلب فاحش علمی از دست داد. نهایتا در سال ۲۰۱۱ ژورنال پزشکی بریتانیا به ابعاد پنهان دیگری از آن چه که آن را یک “کلاه‌برداری پیچیده و به دقت طراحی شده” نامید آشکار کرد و مشخص شد تمام ادعاهای مطرح شده در مقاله جعلی و ساختگی بوده است. با این حال کار از کار گذشته بود و سنگی در چاه افتاده بود که دیگر بیرون آوردنش به این راحتی‌ها میسر نبود. 


بازگشت شک و تردیدها 

ده سال بعد از انتشار مقاله و زمانی که دیگر تقریبا بر همگان ثابت شده بود ارتباط واکسن و اتیسم افسانه‌ای بیش نیست در آمریکا با شکایت رسمی یک خانواده که این واکسن را مقصر دچار شدن فرزندشان به اتیسم می‌دانستند دادگاه مربوطه در اقدامی عجیب و باورنکردنی دولت فدرال را مقصر دانسته و آن را به پرداخت یک و نیم میلیون دلار غرامت محکوم کرد. کمی بعد تعداد شکایت‌های مشابه دیگر از سوی خانواده‌های دارای فرزند اتیسم به بیش از ۵۵۰۰ مورد رسید. باز هم اقدامی نسنجیده و نابخردانه این بار از سوی یک ارگان قضایی شک و تردیدهای عمومی را زنده کرد. اما این دفعه رسانه‌ها و نهادهای علمی و مردمی معتبر با اعتراض‌های گسترده این تصمیم را به سختی چالش کشیدند. نتیجه آن که یک سال بعد با حکم دادگاه عالی آمریکا و با استناد به شواهد متعدد و معتبر علمی ارتباط بین این واکسن و بروز اتیسم مردود دانسته شده و تمامی شکایات مشابه هم رد شد. 
با وجود اعلام مکرر سازمان بهداشت جهانی٬نهادهای مسئول سلامت و بهداشت کشورهای مختلف جهان٬شخصیت‌های شناخته‌شده و معتبر و حتا حکم رسمی دادگاه فدرال آمریکا مبنی بر بی‌خطر بودن واکسن ام‌ام‌آر و اهمیتش در حفظ سلامت کودکان و افراد جامعه٬ترس و وحشت حاصل از پروپاگاندای گسترده‌ی حامیان جنبش ضدواکسن ام‌ام‌آر و همراهی احساسی رسانه‌ها (خصوصا در آغاز ماجرا) باعث شد بسیاری از خانواده‌ها از تزریق این واکسن به فرزندانشان جلوگیری کنند. در این باره نقش رسانه‌ها در شکل‌دهی افکار عمومی چشم‌گیر بود. آقای ویک‌فیلد کمی قبل از انتشار مقاله‌اش در اقدامی کم سابقه در بیمارستان محل کارش در لندن کنفرانسی خبری برگزار کرد و از “وظیفه‌ی اخلاقی‌اش” سخن گفت و خواستار توقف تزریق این واکسن تا زمان انجام تحقیقات بیشتر شد٬با وجود آن که همان تحقیقش هم اساسا چنین ارتباطی را نشان نمی‌داد و تنها یک گمانه‌زنی صرف بود. به باور بسیاری اساسا نه مقاله‌ی او که همین کنفرانس خبری نسنجیده باعث بروز وحشت در میان مردم و سبب‌ساز مشکلات بعدی شد. در همان زمان برنت تیلور رییس بخش سلامت دانشگاه یو‌سی‌ال لندن اعلام کرد با ادامه‌ی این وضعیت بریتانیا به زودی با شیوع مجدد بیماری‌های سرخک٬اوریون و… رو به رو خواهد شد. پیش‌بینی او کمی دیرتر به حقیقت پیوست: درصد افراد واکسینه از ۹۲٪ به ۷۳٪ کاهش یافت٬به تدریج مبتلایان به بیماری سرخک در این کشور به طور جدی افزایش یافت و فقط در سال ۲۰۱۲ حدود ۲۰۰۰ نفر دچار این بیماری شدند که بیشترشان هم نوجوانانی بودند که یک دهه‌ی قبل والدینشان از ترس اتیسم آن‌ها را واکسینه نکرده بودند. در آمریکا هم با وجود اعلام رسمی ریشه‌کن شدن بیماری سرخک در سال ۲۰۰۰ برای اولین بار در ۲۴ ژانویه سال ۲۰۱۴ شیوع مجدد و گسترده این بیماری در دیسنی‌لند کالیفرنیا و سپس مناطق دیگر گزارش شد. 



شیوع مجدد بیماری؛ ریشه‌ها و پیامدها 

اما شیوع مجدد این بیماری در غرب چگونه اتفاق افتاد؟ افراد آسیب‌پذیر و در خطر ابتلا به بیماری‌های واگیردار (مانند نوزادان) نیازمند آن هستند که سایر افراد دور و اطرافشان (جامعه) از مصونیت کافی نسبت به این بیماری‌ها برخوردار باشند و به عبارتی واکسن‌های مربوطه را زده باشند. در یک بیماری شدیدا مسری مثل سرخک لازم است ۹۶-۹۹ درصد افراد جامعه واکسینه شده باشند تا از شیوع همگانی آن جلوگیری بشود. در دیسنی‌لند کالیفرنیا بررسی‌ها نشان داد یکی از علل شیوع مجدد این بیماری آن بود که حدود ۵۰٪ از افراد حاضر در آنجا واکسن ام‌ام‌آر را نزده بودند و به همین خاطر بود که حضور یک زن مسافر مبتلا به این بیماری در این شهربازی به راحتی سبب‌ساز شیوعش و ابتلای ۱۲۵ نفر به آن شد. نتیجه‌ی کلی این وضعیت آن که در همان سال ۲۰۱۴ مشخص شد آمار واکسیناسیون کودکان در برخی مدارس لندن به ۵۰٪ و در برخی مناطق پولدارنشین لوس‌آنجلس به اندازه‌ی مناطق فقیرنشین سودان جنوبی در آفریقا رسیده است! 
در حقیقت بسیاری از مردم نمی‌دانند که عدم وجود بیماری‌های مسری مانند سرخک و… به معنای عدم وجود “خطر” بروز این بیماری‌ها نیست. ایمنی همگانی در برابر چنین بیماری‌هایی حاصل دهه‌ها تلاش کشورها برای اجرای گسترده‌ی واکسیناسیون و سایر اقدامات مرتبط است. 
با گذشت نزدیک به دو دهه از شروع این غائله و با وجود تلاش رسانه‌ها برای اطلاع‌رسانی صحیح٬ کماکان افسانه‌ی ارتباط واکسن و اتیسم در اذهان بسیاری از مردم در کشورهای مختلف جا خوش کرده است و فعالیت طرفداران آن نیز همچنان ادامه دارد. یکی از مهم‌ترین عوامل دیگر دخیل در این مساله حمایت ناآگاهانه و غیرمسئولانه‌ی برخی افراد مشهور مانند جیم کری و جنی مک‌کارتنی (بازیگران مشهور سینما) از جنبش ضدواکسن بوده است که از همان ابتدای به راه افتادنش از آن طرفداری کردند و فعالانه از مردم خواستند جلوی تزریق آن به فرزندانشان را بگیرند. اخیرا یک نظرسنجی از ۶۶ هزار نفر در ۶۷ کشور جهان نشان داد اعتماد عمومی به واکسن در اروپا کمتر از آمریکاست و به‌طور مثال ۴۱٪ از فرانسوی‌های شرکت‌کننده در این بررسی گفتند که با بی‌خطر بودن واکسن‌ها مخالفند. از هر ده آمریکایی هم یک نفر باور دارد که واکسن‌ها بی‌خطر نیستند و یکی از معروف‌ترین آنها رییس‌جمهور منتخب آمریکا “دونالد ترامپ” است. 


آقای ترامپ از همان ابتدای مطرح شدن جنبش ضدواکسن به طرفداری از آن برخاسته و در حمایت از آن در شبکه‌های مجازی از جمله توییتر حرف زده است. در جریان مناظرات داخلی جمهوری‌خواهان او تنها کسی بود که سرسختانه از این ایده‌اش دفاع کرد در حالی که دو رقیب هم‌حزبی‌اش ران پال و بن کارسون که اتفاقا هر دو پزشکند این ایده را رد کردند. آقای ترامپ بر این باور است که واکسن ام‌ام‌آر با بروز اتیسم و “همه‌گیری” آن مرتبط است و خواستار بازبینی جدی وضعیت و تغییر آن شده است٬آن هم در حالی که هیچ یافته و تحقیق علمی چنین چیزی را نشان نمی‌دهد و اصلا هیچ همه‌گیری (اپیدمی) اتیسم هم در کار نیست. او چند ماه قبل در جریان مناظرات گفت: ”یکی از این کسانی که برام کار می‌کنن٬درست همین دیروز٬فرزند دو ساله و زیباش رو برد این واکسن رو بهش زد و برگشت و یک هفته بعد بچه تب وحشتناکی کرد٬خیلی خیلی خیلی مریض شد٬حالا هم دچار اتیسم است” این در حالی‌ست که او دقیقا همین حرف را سال ۲۰۱۲ در مصاحبه با شبکه فاکس هم زده بود و دفتر او به این مساله پاسخی نداد که آیا درباره‌ی دو مورد جداگانه صحبت می‌کند یا اینکه به سادگی فراموش کرده قبلا چنین داستانی را گفته است. اما نگرانی‌ها زمانی شدت یافت که مشخص شد او شهریور امسال در فلوریدا و در بحبوحه‌ی کارزار انتخاباتیش با اندرو ویک‌فیلد و برخی از طرفداران جنبش ضدواکسن به مدت ۴۵ دقیقه دیدار و گفتگو کرده و قول داده که فیلم مستند “واکسینه؛ از لاپوشانی تا فاجعه” که آقای ویک‌فیلد در همین زمینه ساخته و از سوی جشنواره‌ی معتبر فیلم تریبکا و زیر فشار رابرت دنیرو (که خود در کمیته داوران این جشنواره‌ست و فرزندی دچار اتیسم دارد) اجازه پخش پیدا نکرد را ببیند٬همچنین او به انجام دیدارهای بیشتر با این فعالین ابراز علاقه کرده است. شاید تا مدتی قبل این مساله اهمیت چندانی نداشت و آن چه آقای ترامپ در این زمینه گفته (به مانند بسیاری موضوعات علمی مهم دیگر که نشان داده درک به شدت نادرستی از آنها دارد) تنها یک حرف اشتباه یا مسخره قلمداد می‌شد اما حالا با انتخاب شدن او به عنوان رییس‌جمهور ایالات متحده چنین باور و حرف‌هایی نه فقط مضحک و نادرست که جدی و خطرناک خواهد بود. مطرح شدن دوباره‌ی چنین ایده‌ی نادرستی از سوی چنین مقامی باعث می‌شود بسیاری از خانواده‌ها نه تنها در داخل آمریکا که در سراسر جهان حرف‌هایش را جدی گرفته و واکسیناسیون فرزندانشان را به تاخیر انداخته یا انجامش ندهند؛ اتفاقی که نتیجه‌اش پیامدهای ناگواری را می‌تواند به همراه داشته باشد. ضمن این که با توجه به اختیاراتش در تعیین روسای مراکز تاثیرگذار امور سلامت و بهداشت آمریکا انجام چنین تغییراتی دور از انتظار نیست و نتیجه‌ی چنین وضعیتی بی‌گمان تاسف‌بار و تراژدیک خواهد بود. در خوشبینانه‌ترین حالت و با فرض عدم وقوع چنین اتفاقی٬صرف حمایت رییس جمهور آمریکا از ایده‌ای کاملا غلط باعث گسترش مجدد اطلاعاتی غلط٬بروز شک بی‌دلیل و ترسی ناموجه در میان بسیاری از خانواده‌ها و… در سراسر دنیا خواهد شد.

دموکراسی در علم جایگاهی ندارد 

در ایران خوشبختانه تمامی خانواده‌ها موظفند تا فرزندانشان را واکسینه نمایند و در هنگام ورود به مدارس ابتدایی این مساله بررسی می‌شود و در صورت عدم تزریق واکسن‌های ضروری اجازه‌ی ثبت‌نام داده نمی‌شود. شاید برای بسیاری این مساله‌ای ساده و بدیهی باشد مگر آن که بدانید در برخی کشورهای توسعه‌یافته‌ی جهان چنین اجباری وجود ندارد؛ مثلا در آمریکا برخی ایالت‌ها نظیر کالیفرنیا و ویرجینای غربی و… بعد از غائله‌ی شیوع مجدد برخی بیماری‌ها (به علت واکسینه نبودن درصد قابل ملاحظه‌ای از افراد) قوانین به شدت سخت‌گیرانه‌ای وضع شده‌ تا مذهب یا انتخاب شخصی را به عنوان بهانه‌ای برای عدم واکسیناسیون کودکان نپذیرند. 
پوشش اشتباه٬احساسی و هیستریک رسانه‌ها همراه با اطلاع‌رسانی بد و ناکافی مسئولین و متخصصین و برخی اشتباهات دیگر منجر به جا افتادن یک باور عامیانه و اشتباه و خطرناک در جوامع مختلف شد٬باوری که خود ماحصل ایده‌ای شیادانه و سودجویانه بود و نتیجه‌اش شک و ترس اشتباه بسیاری از مردم و پرهیزشان از دسترسی به یکی از ارزشمندترین دستاوردهای پزشکی قرن بیستم و نهایتا به خطر انداختن زندگی فرزندانشان و سلامت جامعه شد. این ماجرا به روشنی نشان داد دموکراسی در علم معنا یا جایگاهی ندارد و این که تا چه اندازه می‌تواند اشتباه و خطرناک باشد. مسایل جدی و مهم علمی خصوصا آنها که با جان افراد سر و کار دارد نمی‌توانند و نباید بر اساس نظر اکثریت جامعه یا بلندتر بودن صدا و پر سر و صداتر بودن رسانه‌هایشان و یا رفتارهای آنارشیستی و… تعیین تکلیف شوند. اقلیتی نخبه و متخصص با پشتوانه‌ی پژوهش‌هایی هدفمند و بررسی همه‌جانبه‌ی شرایط می‌توانند با تعیین استراتژی‌ها و برنامه‌های درست سلامت جامعه را تامین نمایند.



نسخه‌ی پی‌دی‌اف این مقاله رو می‌تونید از اینجا دریافت کنید



No comments:

Post a Comment