Thursday, 4 January 2018

روان‌لرزه‌های زمین‌لرزه


مطلبی درباره‌ی اثرات روانی زمین‌لرزه و ملاحظات کمک به آسیب‌دیدگان زلزله‌ی اخیر غرب ایران که برای  روزنامه‌ی شرق به شماره‌ی ۳۰۵۲ مورخ ۱۴ دی ۱۳۹۶ منتشر شده است


بیش از یک ماه از زلزله‌ هولناک اخیر غرب ایران می‌گذرد؛ زلزله‌ای که در آن طبق آخرین آمارها، ۵۶۹ نفر کشته و ‌هزاران نفر مجروح شده‌اند. هرچند بسیاری از مصدومان در نخستین روزها و هفته‌های پس از زلزله مورد درمان و بهبودی قرار گرفته‌اند، اما زخم‌های دیگری هست که آرام‌آرام سر باز می‌کنند و خود را بیش‌ازپیش نشان می‌دهند. زلزله (مانند بسیاری از فجایع دیگر) تنها باعث بروز جراحت‌ها و دردهای جسمی نمی‌شود، بلکه سلامت روان افراد را هم به‌شدت به خطر می‌اندازد. درواقع آنچه بسیاری نمی‌دانند آن است که زخم‌های «روانی» حاصل از زلزله اغلب و خصوصا در طولانی‌مدت بسیار سخت‌تر، مزمن‌تر و ناتوان‌کننده‌تر از زخم‌های جسمانی حاصل از آن است. یک بررسی نشان داد شش‌ماه پس از زلزله سال ۱۹۸۸ چین، ١٦ ماه پس از زلزله مرگ‌بار سال ۱۹۹۳ ترکیه و سه سال پس از زلزله بزرگ سال ۱۹۹۵ ژاپن، بسیاری از افراد آسیب‌دیده کماکان دچار مشکلات متعدد روانی، از جمله اختلال استرس ‌پس‌ از حادثه، افسردگی، اضطراب و... بودند. همین‌طور مشخص شده در میان حوادث طبیعی، زلزله بیشترین میزان عوارض روانی را برای حادثه‌دیدگان به‌همراه دارد. معمول‌ترین واکنش‌ها و علائم روانی پس از بحران هم اغلب شوک، ترس، وحشت‌زدگی، غم، پرخاشگری، اضطراب، حس بی‌معنابودن زندگی یا نگرانی از حال عزیزان و سایرین، آینده یا وقوع مجدد زلزله است. هرچند روشن است بخشی از این تنش‌های روانی خود ناشی از کمبود امکانات اولیه زیستی نظیر سرپناه مناسب، غذا، پوشاک و... است، اما در بسیاری از موارد، مشکلات روانی ریشه‌ای عمیق‌تر دارند. طبق اعلام وزارت بهداشت، در زلزله اخیر حدود ۹۰‌ هزار نفر آسیب دیده‌اند و از این میان حدود هشت،٩‌ هزار نفر دچار علائم پس از بحران (زلزله) شده و به صورت اورژانسی نیازمند دریافت خدمات و کمک‌های روانی بوده‌اند؛ یعنی تقریبا از هر ١٠ نفر یک نفر. این آمارها به‌روشنی نشان می‌دهند اثرات روانی زلزله فاجعه‌بار اخیر در مناطق غرب کشور خود به‌منزله فاجعه ناپیدای دیگری ا‌ست، چراکه از یک‌سو مانند مشکلات جسمی به‌آسانی قابل مشاهده نیست و از سوی دیگر در بسیاری از افراد مانند زخمی عمیق و نادیدنی تا مدت‌های مدید می‌تواند باقی مانده و زمینه‌ساز مشکلات 
فراوانی باشد

ریشه‌های مشکل
از اولین و مهم‌ترین اثرات روانی فجایعی مانند زلزله، «ترس فراگیر و نگرانی و عدم‌اطمینان نسبت به آینده» است. یکی از ریشه‌های اصلی بروز این قبیل مشکلات (طولانی‌مدت) روان آن است که بازماندگان دچار نوعی حس عجز و ناتوانی و عدم کنترل بر آنچه که باعث بروز آن حادثه شده، می‌شوند. زمین‌لرزه‌ای بسیار قدرتمند و ناگهانی که باعث ازدست‌رفتن ارزشمندترین سرمایه‌های زندگی بسیاری (فرزندان و عزیزانشان، خانه و مغازه و دارایی‌هایشان، حیواناتشان و...) شده، به‌راحتی و به شدیدترین شکل باعث بروز چنین وضعیتی در افراد حادثه‌دیده یا کسانی که شاهد این مصیبت بوده‌اند می‌شود. پس‌لرزه‌های بعدی، این حس عجز و ناتوانی را بیشتر دامن می‌زند و در نتیجه ترس و نگرانی و اضطراب نسبت به آینده بیشتر و بدتر می‌شود و این کابوس مکرر برای روزها، هفته‌ها و گاهی ماه‌ها کم‌وبیش ادامه دارد. نتیجه طبیعی چنین وضعیتی، بروز برخی مشکلات روانی در برخی افراد است. از مهم‌ترین این مشکلات روانی می‌توان به اختلال اضطرابی، افسردگی و اختلال استرس ‌پس ‌از حادثه اشاره کرد. یکی از شایع‌ترین مشکلات روانی پس از وقوع زلزله‌های شدید، «اختلال استرس پس از حادثه» است، اما این اختلال چیست؟ برای هرکسی ممکن است حادثه‌ای تلخ و ترسناک و خارج از کنترل که زندگی ما (و/ یا دیگران) را در معرض خطر قرار بدهد یا شاهد مرگ و جراحت دیگران باشیم، اتفاق بیفتد؛ مانند جنگ، تصادف، تجاوز، حملات تروریستی، قتل و... . بسیاری از افراد پس از مدتی به خودی‌خود با آن کنار می‌آیند، اما برخی خیر. علائم این بیماری ممکن است با چند هفته یا چند ماه تأخیر آغاز شود. از جمله نشانه‌های اصلی این اختلال، تداعی مکرر خاطرات مرتبط با آن اتفاق ناخوشایند (در قالب کابوس‌های شبانه یا فلش‌بک‌های مکرر روزانه)، اجتناب از قرارگرفتن در هر شرایطی که یادآور آن اتفاقات ناخوشایند است و نهایتا افزایش حساسیت‌پذیری فرد (به‌طوری‌که کوچک‌ترین اتفاقات نظیر صدای آژیر آمبولانس یا فریاد دیگری باعث ناراحتی و رنجش فرد آسیب‌دیده می‌شود) است
سایر علائم این بیماری هم شامل اضطراب مداوم، ترس و حملات آسیمگی (یا همان حملات پانیک: بروز ناگهانی اضطراب شدید همراه با نشانه‌های جسمانی) ضربان قلب نامنظم، انزوا و... می‌شود. بررسی‌های متعددی در زمینه بیماری‌های روانی ناشی از وقوع فجایعی مانند زلزله و سیل و... انجام شده که عمدتا روی همین بیماری تمرکز داشته‌اند چراکه بر حسب شواهد درصد قابل‌توجهی از ساکنان مناطق زلزله‌زده و برخی از کسانی که برای کمک به آنجا رفته‌اند علائم این اختلال را نشان می‌دهند. با این حال شوک روانی حاصل از زلزله می‌تواند باعث بروز برخی علائم جسمی نیز بشود. در سال ۲۰۱۱ و چند ماه پس از زلزله ۹.۱ ریشتری توهوکو در ژاپن بسیاری از مردم آن منطقه دچار مشکل سرگیجه و عدم تعادل شدند. بررسی‌های بعدی که در نشریه معتبر نیچر منتشر شد، نشان داد قرارگرفتن در معرض پس‌لرزه‌های متعدد بعدی و نیز شوک روانی حاصل از زمین‌لرزه می‌تواند در طولانی‌مدت باعث بروز این مشکلات (در مورد مثال ژاپن: چهار ماه پس از وقوع آن) و نیز بروز ترس از بازگشت به منزل شود. از این جهت ارائه کمک‌های روانی به افراد (خصوصا کسانی که دچار اختلال اضطرابی شده‌اند) به همراه برخی درمان‌های دارویی و توان‌بخشی مرتبط با بهبود تعادل افراد در ماه‌های پس از واقعه نیز لازم است مدنظر مسئولان سلامت و بهداشت قرار گیرد. لازم است برای ارائه‌ خدمات روانی از جمله مشاوره و روان‌درمانی و... در این مناطق افرادی که صدمات روانی بیشتری دیده‌اند (مثلا اعضای خانواده‌شان را از دست داده‌اند، خانه‌شان به کل ویران شده یا...) نیز کسانی که از قبل دچار یکی از انواع مشکلات روان مثلا اضطراب یا افسردگی و... بوده‌اند در اولویت قرار بگیرند

چه باید کرد؟
طبق گزارش وزارت بهداشت اندکی پس از زلزله اخیر غرب ایران گروهی از متخصصان روان‌پزشکی و روان‌شناسی در قالب تیم‌های تخصصی سلامت روان از استان‌های مجاور (به دلیل هم‌زبانی و هم‌فرهنگی) به منطقه اعزام شده‌اند و غربالگری مشکلات روان و مداخلات درمانی لازم را آغاز کرده‌اند بااین‌حال نتایج اقداماتشان تاکنون چندان مشخص نبوده است. گزارش‌های اخیر برخی از خبرنگاران حاضر در مناطق آسیب‌دیده نیز نشان از حضور نه‌چندان پررنگ متخصصان روان‌پزشکی و عدم ارائه مؤثر خدمت درمانی ضروری به افراد نیازمند یا عدم کارایی خدمات روانی برخی تیم‌های حاضر در محل دارد. خبرهای منتشرشده از سوی این خبرنگاران در شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد فعالیت‌های گروه‌ها و تیم‌های سلامت روان در منطقه در بهبود شرایط روانی کودکان و نوجوانان بیشتر و مؤثرتر از اقدامات انجام‌شده در زمینه‌ بهبود وضعیت روانی بزرگ‌سالان بوده است. در همین راستا انتشار شایعه خودکشی یکی از مددکاران حاضر در این مناطق و درگذشت او به برخی نگرانی‌ها در این زمینه بیش‌ازپیش دامن می‌زند. آیا تمامی این افراد و تیم‌های خدمات روانی اعزامی به مناطق زلزله‌زده آموزش‌های ضروری و دوره‌های تخصصی لازم برای اقدامات روانی در شرایط بحرانی را داشته‌اند؟ با توجه به ماهیت مزمن این مشکلات آیا یک استراتژی درست و برنامه‌ای مدون و طولانی‌مدت برای کمک به کلیه افراد آسیب‌دیده (چه ساکنان مناطق زلزله‌زده چه کمک‌رسانان به آنها) تدارک دیده شده است؟ هرچند هدف این نوشته ارزیابی اقدامات انجام‌شده در این زمینه نیست، اما لازم است مسئولان امر به چنین سؤالاتی به روشنی پاسخ دهند.
لازم است مسئولان وزارت بهداشت و درمان با اتخاذ استراتژی مناسب و برنامه‌ای مدون و مشخص جهت رویارویی با چنین وضعیت‌هایی به اطلاع‌رسانی دقیق و مرتب در این زمینه و آنچه انجام داده یا در حال انجام است، بپردازند. لازم است با ارائه‌ آمارهای دقیق ضعف‌ها و مشکلات موجود را مانند موفقیت‌های حاصل‌شده به روشنی بازگو و راهکارهایی عملی جهت بهبود شرایط در آینده ارائه کنند. چنین رویکردی می‌تواند بستری مناسب برای کسب تجربه و مهارت‌های لازم و کافی جهت مواجهه مؤثرتر با فجایع مشابه و بسیار محتمل بعدی را فراهم كند. قدم بعدی افزایش آگاهی عمومی جامعه نسبت به وجود چنین مشکلات مزمن و طولانی‌مدتی است و گام آخر آموزش نحوه‌ مواجهه‌ درست با آسیب‌دیدگان چنین فجایعی از طریق رسانه‌های جمعی ا‌ست

چگونگی مواجهه با افراد آسیب‌دیده از زلزله
همان‌طور که پیش‌تر گفته شد آسودگی خاطر از بابت داشتن مسکن و سرپناه، شغل و منبع درآمد قابل‌اطمینان، بازگشایی مدارس و راه‌اندازی فعالیت‌های اجتماعی و ورزشی و تفریحی مناسب در مناطق آسیب‌دیده می‌تواند بسیاری از آسیب‌دیدگان زلزله را بیش از پیش به زندگی عادی و سالم برگرداند. همین‌طور باید در نظر داشت که بسیاری از نجات‌یافتگان زلزله از حمایت عاطفی و روانی برخی از اعضای خانواده و دوستان و... برخوردارند و تدریجا می‌توانند بر شوک حاصل از زلزله غلبه کنند و به زندگی عادی برگردند
بااین‌حال حتی در صورت برآورده‌شدن نیازهای اولیه و اساسی زیستی و برخورداری از حمایت خانواده کماکان بسیاری از افراد آسیب‌دیده نیازمند دریافت درمان‌ها و کمک‌های روانی تخصصی هستند. عواقب روانی زلزله در مدتی کوتاه به آسانی و به خودی ‌خود خاتمه نمی‌یابد و چه‌بسا مدتی بعد اولین نشانه‌های این زخم‌های روانی بر فرد و اطرفیانش آشکار بشود. این گروه همان کسانی هستند که بیش از سایرین نیازمند دریافت کمک‌ها و حمایت‌های روانی هستند. ارائه‌ این خدمات نیازمند متخصصانی است که برای کمک به افراد آسیب‌دیده در چنین شرایطی آموزش‌های لازم و کافی را دیده‌اند. بنابراین لازم است در صورت نداشتن تخصص یا آموزش‌های لازم و به‌روزرسانی‌شده اکیدا از ارائه‌ درمان‌های تخصصی خودداری کنیم. چنین حادثه‌‌ بزرگ و فاجعه‌باری می‌تواند هر انسانی را شوکه کند. ساکنان مناطق آسیب‌دیده بیشتر از هرکسی چنین وضعیتی را نشان می‌دهند و هر کدام به شیوه‌ خویش و برحسب تجربه‌شان از این اتفاق نسبت به آن واکنش نشان می‌دهند اما یادمان باشد که همه‌ این افراد «بیمار» نیستند و الزاما دچار «مشکلات‌ روان طولانی‌مدت» نخواهند بود. بنابراین لازم است با دیدن برخی نشانه‌ها (سوگواری شدید، ناراحتی زیاد، استرس شدید و...) آنها را نشانه‌ وجود بیماری روان ندانیم و از زدن برچسب‌های تشخیصی به افراد آسیب‌دیده خودداری کنیم؛ چراکه این کار فقط برعهده‌ یک روان‌پزشک آموزش‌دید‌ه ا‌ست؛ نه هیچ‌کس دیگر. در مواجهه با افراد آسیب‌دیده حتما به نکات زیر توجه کنید:
ـ لازم است بدانیم که پس از چنین اتفاقاتی افراد مختلف به شیوه‌های مختلف احساساتشان را بروز می‌دهند؛ بعضی ممکن است سکوت کنند و کمتر درباره‌ حالشان یا آنچه برایشان اتفاق افتاده یا دیده‌اند حرف بزنند و خودشان را با کارهای مختلف سرگرم کنند و برخی هم ترجیح می‌دهند بیشتر صحبت کنند. بهتر است اجازه بدهیم هرکسی هر طوری که راحت است، رفتار کند
ـ از آنها بخواهیم و کمکشان کنیم بین کارهایی که باید انجام بدهند و نیازهای شخصی‌شان تعادل برقرار کنند، مثلا گاهی می‌توان به بعضی کارها نه گفت و در عوض وقتشان را به انجام کاری که واقعا دوست دارند، اختصاص دهند (مثل گذراندن وقت با فرزند، معاشرت با سایرین، تفریح و...)
ـ از آنها بخواهیم درباره‌ احساساتشان با ما یا دیگران و خصوصا با افرادی که به آنها نزدیک‌ترند، حرف بزنند؛ مهم است که بتوانند احساس و هیجانشان را به‌درستی تخلیه کنند و صحبت‌کردن در‌این‌باره یکی از بهترین کارهاست. همین‌طور اجازه دهید طبق آیین و رسوم خودشان به عزاداری یا ابراز ناراحتی بپردازند
- با آنها ارتباطی صحیح برقرار کنید (از گفتن حرف‌های کلیشه‌ای نظیر ناراحت نباش و... خودداری کنید) ولی مراقب باشید به شما وابسته نشوند
ـ لازم است تا آنجا که می‌توانند از تنهایی و انزوا دوری کنند و با اعضای خانواده، دوستان، همکاران و... معاشرت کنند و در تماس باشند
ـ از آنها بخواهید که مراقب غذا خوردنشان باشند. بسیار از افراد زمانی که دچار اضطراب و استرس هستند یا بیش از حد یا کمتر از حد غذا می‌خورند و این کار درنهایت باعث می‌شود دچار احساسات ناخوشایند دیگری (مثل حس گناه و...) هم بشوند
ـ یکی از بهترین کارها برای کاهش استرس و بهترکردن حالشان ورزش یا انجام فعالیت‌های فیزیکی است. می‌توانید تشویقشان کنید هر روز و به‌طور مرتب (حتی برای دقایقی کوتاه) ورزش کنند و تا آنجا که می‌توانند به فعالیت‌های جسمانی بپردازند. همین‌طور در‌صورتی‌که مشاهده کردید فرد آسیب‌دیده به مواد مخدر رو آورده‌ است؛ سریعا او را به مراکز خدمات روانی معرفی کنید
ـ از آنها بخواهید زمانی که کاری برای انجام ندارند کمی تفریح کنند. بازی و تفریح یکی از بهترین و سازنده‌ترین راه‌ها برای بهبود اوضاع خود و سایرین است
ـ مراقب خوابشان باشند؛ تأکید کنید که اگر می‌توانند هر روز ساعات خوابشان ثابت و مشخص باشد (مثلا هفت ساعت از ساعت ۱۰-۱۱ شب) و این روال را رعایت کنند
ـ اگر می‌توانند یک فعالیت مفید پیدا کنند و سرشان را با انجامش گرم کنند. مثلا گاهی می‌توان به‌جای نشستن و فکر‌کردن به آینده و آنچه که باعث ناراحتی و نگرانی بیشترشان می‌شود، به دیگران در انجام کارهایشان کمک کنند. همین کار به ظاهر ساده حال فرد را خیلی بهتر خواهد کرد
ـ شاید گفتنش راحت باشد اما تشویقشان کنید هر زمان که می‌توانند، بخندند و به جنبه‌های مثبت هر مسئله بیشتر توجه کنند. در‌هر‌حال انجام‌دادن این کار بهتر از انجام‌ندادنش است و به بهبود حال آنها و اطرافیانشان بیشتر کمک می‌کند
ـ خوب است کمی از پیگیری اخبار مربوط به زلزله فاصله بگیرند. برای بسیاری این روشی کارآمد در کسب آرامش مجدد بوده است؛ چراکه برای برخی افراد (خصوصا نجات‌یافتگان آن فاجعه) دیدن تصاویر تکراری یا ناخوشایند آنچه تجربه کرده‌اند، چیزی جز استرس و ناراحتی بیشتر به همراه ندارد. از این رو هرچند اطلاع‌داشتن از آخرین اخبار مهم است اما گاهی می‌توان برای مدتی کوتاه از اخبار ( یا حداقل تصاویر خبری) اجتناب کرد
ـ شاید این جمله‌ای کلیشه باشد اما در چنین مواقعی امید به آینده کاری سخت، ولی ضروری ا‌ست. هر آنچه بتواند امید به آینده را در این افراد بیشتر کند، (فعالیت‌های جمعی، موسیقی و...) گذرکردن از این دوران سخت را برای بازماندگان فاجعه راحت‌تر می‌کند

اثرات روانی زلزله بر کودکان
یک ماه پس از زلزله ٥,١ریشتری سال ۲۰۱۱ در منطقه لورکا واقع در جنوب اسپانیا مشخص شد ۳۳ درصد کودکان منطقه دچار اختلال استرس پس از حادثه شدند؛ به عبارتی تقریبا یک کودک از هر سه کودک. یک سال بعد بررسی‌ها نشان داد همچنان ١٥.٨ درصد از کودکان آنجا دچار این بیماری‌اند. تعداد کودکانی که در اثر زلزله اخیر غرب ایران آسیب دیده‌اند و نوع مشکلات آنها دقیقا مشخص نیست. طبق اعلام مسئولان بهزیستی، ۲۴ کودک حداقل یکی از والدین‌شان را از دست داده‌اند و مشاهدات یک روان‌پزشک در روز‌های آغازین کمک به حادثه‌دیدگان حاکی از وحشت بسیاری از کودکان سانحه‌دیده بوده است. همه اینها نشان از اهمیت توجه به وضعیت روانی این کودکان دارد. بررسی‌ها نشان داده بروز اختلال استرس‌ پس‌ از حادثه در کودکان اغلب با بروز مشکلات رفتاری هم همراه است
این مشکلات در صورت عدم درمان می‌تواند تا بزرگ‌سالی نیز ادامه داشته باشد و به شکل‌های دیگری خود را نشان دهد. یک بررسی نشان داد ٢٢,٩ درصد از کودکان ۶تا۱۰ساله‌ای که زلزله‌ ٥.٢ریشتری ایتالیا را تجربه کردند ۱۲تا۱۷ ماه بعد از وقوع آن کماکان بسیاری از نشانه‌های اختلال استرس‌ پس‌ از حادثه را نشان می‌دادند؛ همین‌طور ۲۸ درصد از کودکان ۸تا۱۵ساله که زلزله ٧.٤ریشتری ترکیه را تجربه کردند ۳۶ ماه بعد از آن همچنان بسیاری از علائم این اختلال را نشان می‌دادند. بررسی دیگری که پس از زلزله ٧.١ریشتری نیوزیلند انجام شد، نشان داد کودکان دوساله یا کوچک‌تر (در زمان وقوع زلزله) بسیار بیشتر از سایر گروه‌های سنی ممکن است علائم این اختلال و اثرات مخرب روانی حاصل از زلزله را در آینده نشان دهند. اما شدت آسیب‌پذیری روانی (پس از زلزله) در همه کودکان به یک اندازه نیست. برخی بیشتر در معرض ترس و اضطراب ‌هستند و برخی کمتر؛ بعضی‌ها که قبلا سابقه مشکلاتی نظیر خشونت و آزار، جدایی والدین یا مرگ والدین و... داشته‌اند بیشتر احتمال دارد که دچار مشکلات روانی شوند. چگونه درباره اتفاقاتی نظیر زلزله با کودکان حرف بزنیم و رفتار کنیم؟
- با کودکان و نوجوانان (به‌ویژه آنها که در اثر حادثه آسیب دیده‌اند) حتما درباره حال و احساسات‌شان حرف بزنید، از آنها درباره نگرانی‌ها و ترس‌هایشان بپرسید، بخواهید که دلایل ترس و ناراحتی و نگرانی‌شان را (هرچه هست و به آن فکر می‌کنند) بیان کنند، شنونده باشید و به احساس‌شان نخندید و سعی کنید به آنها در بیان تمام آنچه حس و فکر می‌کنند، کمک کنید
- اگر کودک موضوعی ناخوشایند و دردناک (مثلا دیدن مرگ والدین یا...) را بیان کرد، از او نخواهید که حرف نزند، اتفاقا از او بخواهید به صحبتش ادامه دهد و هر آنچه درباره‌اش دیده یا شنیده یا فکر می‌کند و احساسش در آن‌باره را کامل بیان کند
- سعی کنید شنونده خوبی باشید و از زبان متناسب با سن و درک کودک یا نوجوان استفاده کنید. استفاده از زبان و لحن نامناسب و آمرانه و تحکم‌آمیز هیچ کمکی به بهبود حال او نمی‌کند
- اگر از شما سؤالی پرسید به او ساده و صادقانه جواب دهید. بااین‌حال حتما یادتان باشد که معنای صداقت آن نیست که تمام جزئیات ناراحت‌کننده و دلخراش یک اتفاق را برایش بازگو کنید چراکه این کار می‌تواند به‌راحتی ترس و ناراحتی و نگرانی‌اش را بسیار بیشتر کند
- این آمادگی را داشته باشید که یک مطلب را بارها برای کودک تکرار کنید. تکرارکردن یک مطلب آن هم زمانی که خودتان حال چندان مناسبی ندارید شاید کار سختی باشد، اما درباره کودکان و نوجوانان باید این را پذیرفت و صبر و تحمل‌تان را کمی بیشتر از قبل کنید. ضمنا هر بار که سؤال مشابهی پرسیدند لازم است پاسخ‌تان یکسان و صادقانه باشد
- برای بسیاری از کودکان درک چرایی اتفاقات کار سختی است و آنها دراین‌باره سؤال می‌پرسند، لازم است به آنها رک و راست توضیح دهید که دلیل بعضی اتفاقات را ما هم نمی‌دانیم. اجازه ندهید برای پاسخ‌دادن به اینکه مثلا چرا فلان اتفاق افتاده دلایلی غیرمنطقی و نادرست را در ذهن خودش پرورش بدهد
- بسیاری از کودکان ممکن است نسبت به آنچه پیش آمده (و مثلا جراحت یا از‌دست‌دادن عزیزانشان) احساس گناه کنند. به آنها توضیح دهید که آنچه پیش آمده تقصیر آنها نبوده و هیچ‌کس آنها را به‌خاطر آن اتفاق سرزنش نمی‌کند
- تا آنجا که می‌توانید از کودک  حمایت کنید و علاقه‌تان را نسبت به او بیشتر از قبل نشان دهید
- تشویق‌شان کنید هر اندازه که می‌توانند بازی و ورزش کنند. نقاشی و خمیربازی و فعالیت‌هایی از این دست از بهترین روش‌ها برای ابراز احساسات و هیجانات کودکان است. می‌توانید خودتان هم در انجام این بازی‌ها همراه‌شان شوید و با زبان‌بازی کمکش کنید تا شرایط را کمی بهتر تحمل کند. فعالیت‌های گروهی نظیر ورزش و کارهای گروهی شاد می‌تواند به بهترین شکل در بهترشدن حال کودکان نقش مؤثری ایفا کند؛ کاری که برخی از گروه‌های مردم‌نهاد و... از اولین روزهای وقوع زلزله به شکلی تحسین‌برانگیز انجام داده و براساس گزارش‌های مختلف باعث بهبودی چشمگیر حال بسیاری از کودکان آسیب‌دیده از زلزله شده‌اند
- اگر کودک به مدرسه می‌رود به معلم و مسئولان آنجا درباره ترس‌ها و نگرانی‌ها و مشکلاتش توضیح دهید تا بتوانید شرایطی مهیا کنید که از لحاظ روانی برایش امن و آرام باشد.
- اگر مشکل ادامه داشت (مثلا ترس و نگرانی‌اش شدت گرفت  یا مشکلات جسمی و روانی بیشتری پیدا کرد) لازم است حتما در اسرع وقت یک پزشک متخصص (روان‌پزشک کودکان) یا روان‌شناس کودکان او را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد و درمان را آغاز کند. بررسی‌ها نشان داده درمان زودهنگام به‌طور مؤثری از بروز بسیاری از مشکلات عدیده‌ روان در آینده کودک جلوگیری می‌کند بنابراین اگر احساس کردید دیگر نمی‌توانید برای حل مشکل کاری کنید بدون بهانه و تردید و تعلل به سراغ متخصص بروید

No comments:

Post a Comment