مطلبی دربارهی تنهایی که در روزنامهی شرق و به تاریخ ۱۶ فروردین ۱۳۹۷ منتشر شده است
چند سال پیش در نزدیکی محل زندگیام در جنوب لندن با خیریهای محلی و کوچک با قدمتی بیشتر از بیست سال آشنا شدم که هدفش کاهش تنهایی و انزوای سالمندان و کمک به افراد دچار بیماریهای زوالعقل (مانند آلزایمر و…) در اون منطقه بود. خیلی زود عضو این خیریه شدم. کار زیادی هم لازم نبود انجام بدیم: مثلا هفتهای ۱-۲ ساعت وقت بگذاریم٬خونهی یکی از سالمندان محل برویم و گپی بزنیم٬خاطراتشان را بشنویم٬در کار خانه کمکشان کنیم٬احیانا همراهشان بیرون برویم و خرید کنیم و یا از اینترنت چیزی را که میخواهند سفارش بدهیم و… تجربهی سازنده و لذتبخشی بود.
حالا این خیریهی ۲۵ ساله با حمایت از ۶۶۳ سالمند یکی بهترین خیریههای سال ۲۰۱۷ در انگلیس شده است. اخیرا نیز یکی از وزرای کابینهی خانوم ترزا می (نخستوزیر بریتانیا) به عنوان مسئول امور تنهایی منصوب شده است. بعد از این خبر بود که بسیار با شگفتی میپرسند: چرا “تنهایی” تبدیل به چنین مسالهی مهمی شده است که یک کشور پیشرفته یک وزیر مسئول رسیدگی به آن بشود؟
مضرات تنهایی بر سلامت جسم و روان
در طول چند دههی اخیر تنهایی از یک مشکل شخصی به معضلی فراگیر و شاید به عبارتی به یک اپیدمی اجتماعی تبدیل شده است. به راحتی میتوان دید بسیاری از اطرافیانمان نسبت به قبل (مثلا ده سال پیش) بیشتر احساس تنهایی میکنند. به نظر میرسد هر اندازه سن افراد بیشتر میشود تنهایی هم به معضلی بزرگتر و جدیتر تبدیل میشود. واقعیت این است که تنهایی پیر و جوان نمیشناسد و بر اساس سن و جنس و نژاد تبعیضی قائل نمیشود٬هر کسی در هر سن و شرایطی میتواند دچارش شده و آثار زیانبخش این مشکل را تجربه کند. در این بین هم هستند کسانی که به دلایلی تنهاییشان را انکار میکنند. یکی از مهمترین این دلایل ترس است٬وحشت اینکه به نظر سایرین از منظر اجتماعی فردی مشکلدار٬غیرقابلتحمل٬ضعیف و یا کممهارت به نظر بیایند. “قضاوتهای نادرست دیگران” و به زیر سوال بردن تواناییهای ارتباطی و اجتماعی افراد باعث میشود که بسیاری از افراد از ترس اینکه “داغ ننگ تنها بودن” بر پیشانیشان نخورد تنهایی خود را انکار کرده و ترجیح بدهند رنجشان را انکار کنند و در نتیجه هر روز بیش از پیش تنهاتر و منزویتر بشوند. اما حقیقت این است که در نهایت انکار تنهایی همانقدر غیرمنطقی است که انکار گرسنگی آن هم وقتی واقعا گرسنه هستیم.
تقریبا برای همه روشن است که تنهایی و انزوای اجتماعی اثرات زیانآوری برای سلامت ما دارد. تحقیقات علمی مختلفی این مساله را نشان داده است. یک بررسی جالب و پر سر و صدا نشان داد که تنهایی بیشتر از چاقی و یا کشیدن ۱۵ سیگار در روز ضرر دارد. همینطور در سال ۲۰۱۳ بررسی دیگری نشان داد تنهایی با افزایش سطح هورمونهای استرس (از جمله کورتیزول) و افزایش فشار خون میتواند در طولانیمدت باعث افزایش خطر بروز بیماریهای قلبی٬درد مفاصل٬زوالعقل و در مواردی حتا خودکشی بشود. همواره بسیار گفته شده که تنهایی در افراد سالخورده اثرات سو بسیاری دارد. یک تحقیق جالب ۱۶۰۴ فرد بالای ۶۰ سال را در یک دورهی زمانی ۶ ساله مورد بررسی قرار داد؛ نتیجه این بود که مشخص شد هم تحرک روزانه و هم توان انجام کارهای روزمره (تهیهی غذا٬خرید٬انجام امور بهداشتی و شخصی و…) در کسانی که دچار احساس تنهایی و انزوا بودند و/یا همدمی نداشتند نسبت به آنهایی که تنها و منزوی نبودند بیشتر کاهش پیدا کرد و آمار مرگ و میر در این افراد هم به مراتب بیشتر از کسانی بود که احساس تنهایی/انزوا نمیکردند.
اما این احساس تنهایی چگونه به وجود میآید و آیا منشا زیستی دارد؟ پژوهشی در دانشگاه امآیتی نشان داده که منطقهای از مغز (موشها) احتمالا در بوجود آوردن حس تنهایی نقش کلیدی ایفا میکند. این برای اولین بار است که یک بنیان زیستی-عصبی برای تنهایی کشف شده است. جالبتر اینکه این منطقه پیش از این بهواسطهی نقشش در بیماری افسردگی شناخته میشد. همینطور بررسی دیگری نشان داده تنهایی باعث ارسال پیام خطر به مغز و در نتیجه تغییر در تولید گلبولهای سفید خون (که مسئول دفاع از بدن در مقابل عوامل بیماریزا هستند) میشود٬نتیجهی این مساله در درازمدت کم شدن توان سیستم ایمنی بدن در مقابله با عوامل بیماریزاست؛ به عبارت بهتر آسیبپذیرترشدن بدن در مقابل بیماریها. به طور کلی از مهمترین اثرات زیانآور تنهایی بر سلامت جسم و روان بر حسب بررسیهای انجام شده میتوان به افزایش خطر بروز مشکلات قلبی و سکتههای مغز٬افرایش خطر بروز فشار خون بالا٬خطر کاهش عملکردها و تواناییهای ذهنی و افزایش خطر افسردگی اشاره کرد. نهایتا اینکه مشخص شده که تنهایی و انزوا احتمال مرگ فرد را ۲۶-۳۰ درصد افزایش میدهد.
تنهایی مختص یک گروه سنی خاص نیست. مثلا تقریبا یکسوم کسانی که تازه مادر شدهاند میگویند احساس تنهایی میکنند. یک بررسی نشان داده شدت تنهایی در ابتدای جوانی (حدود بیستسالگی) تا میانسالی کاهش مییابد و دوباره در سنین بالاتر (دوران سالخوردگی) افزایش پیدا میکند. در مورد ایران آماری در دست نیست و نمیدانیم به طور حدودی چه تعداد از جمعیت کشور احساس تنهایی میکنند. ولی در بریتانیا تخمین زده میشود به طور کلی حدود ۹ میلیون نفر اغلب یا همیشه احساس تنهایی (و انزوا) میکنند. برخی آمارها نشان میدهند که این افراد حدودا ۵۰٪ بیشتر از کسانی که ارتباطات اجتماعی بهتری دارند ممکن است دچار مرگ زودررس بشوند و این یعنی آمار مرگ و میر ناشی از تنهایی و انزوای اجتماعی میتواند به اندازهی مرگ ناشی از دیابت باشد؛ یعنی چیزی به مانند یک بیماری مزمن و مرگآفرین طولانیمدت. شاید فرق عمدهی آن با سایر بیماریهای خطرناک و مزمن دیگر این باشد که یک جفت گوش شنوا و کمی بگو و بخند مستمر به جای انبوهی قرص و دارو و عمل جراحی و… دوای این درد است.
اخیرا گروهشی از پژوهشگران در هاروارد نشان دادند که تنهایی ممکن است یکی از اولین علایمی باشد که خطر بروز آلزایمر را هشدار میدهد. ۷۹ نفر سالمند با میانگین سنی ۷۶ سال مورد بررسی قرار گرفتند و مشخص شد میزان پروتئین آمیلويید در مغز این افراد (که از عوامل زیستی و مشخصههای اصلی بروز بیماری آلزایمر است) با میزان تنهایی آنها در ارتباط است. در همین راستا و کمی قبلتر پژوهش دیگری هم نشان داد بود که در افراد بالای ۵۰ سال و در یک بازهی زمانی ۱۲ساله تنهایی با بدتر شدن عملکردهای ذهنی (قوای عقلی) افراد مرتبط بوده است.
اما از سوی دیگر تنهایی میتواند در برخی موارد یکی از نشانههای متعدد بیماری افسردگی هم باشد. با این حال یک تحقیق جالب نشان داده که هرچند تنهایی میتواند خطر بروز سایر مشکلاتروان (مانند افسردگی٬پارانویا و…) را افزایش بدهد اما مشکلاتروان الزاما باعث بروز احساس تنهایی نمیشوند.
با نگاهی به مجموعهی یافتههای اخیر میتوان به روشنی دید که در سنین بالاتر افسردگی و یا صرفا تنهایی فرد هر اندازه بیشتر و شدیدتر باشد تواناییهای ذهنی (عقلی) در طولانیمدت بیشتر و سریعتر کاهش مییابد و خطر بروز بیماریهای زوالعقل (مانند آلزایمر و…) هم بیشتر میشود. این خطر کاملا جدیست٬نشان به این نشان که یک بررسی مهم نشان داده افراد تنها (در دوران سالمندی) حدودا ۶۴٪ بیشتر از کسانی که تنها نیستند ممکن است دچار بیماریهای زوالعقل بشوند. افزایش خطر بروز بیماری زوالعقل به معنای افزایش سرسامآور هزینههای درمانی برای فرد و در نهایت نظام سلامت و درمان جامعه است. شاید فکر کنید یا بپرسید چهطور؟ گروهی از محققین در مدرسهی اقتصاد لندن نشان دادند که بهازای هر یک پوندی که صرف مواجهه و رسیدگی به تنهایی افراد میشود میتوان سه پوند صرفهجویی کرد.
در نهایت علوم پزشکی٬روانپزشکی٬مغزکاوی٬اقتصادی و… هر یک به سهم خود و به روشنی نشان میدهند که مواجهه با تنهایی افراد نه تنها از منظر سلامت جسم و روان افراد جامعه بلکه از نظر اقتصادی هم به نفع کشور است. از همین روست که برای کاهش این خطرات و هزینههای متعدد و بالای بعدیاش در بریتانیا یک وزیر برای رسیدگی به امور تنهایی منصوب شده است تا به گفتهی رییس کمیسیون پارلمانی امور تنهایی این “مصیبت عظیم” عصر حاضر را بتوان کاهش داد.
تنهایی و انزوا دو چیز متفاوتند
اما این همهی ماجرا نیست٬برخی تحقیقات علمی در زمینهی تنهایی و انزوای اجتماعی نتایج غافلگیرکننده و جالبی نیز به همراه داشته است. به طور مثال مشخص شده که برخلاف باور بسیاری از مردم تنهایی و انزوای اجتماعی اساسا و الزاما همراه یکدیگر اتفاق نمیافتند و دو چیز متفاوتند. منظور از انزوای اجتماعی این است که فرد ارتباطات اجتماعی معدود و محدودی دارد در حالیکه منظور از تنهایی در واقع یک حس و به نوعی ادراک ما از انزواست. به این فکر کنید که سطح دلخواه و مطلوب ارتباطات اجتماعی شما چیست؟ حالا به سطح کنونی و واقعی تعاملات اجتماعیتان فکر کنید. به باور گروهی از محققین “حس تنهایی در واقع تفاوت بین سطح دلخواه و سطح واقعی (حالحاضر) ارتباطات اجتماعی” است. مثلا ممکن است کسانی را دیده باشید که از نظر اجتماعی ارتباطات محدودی دارند و به اصطلاح منزویاند اما احساس تنهایی نمیکنند؛ این افراد به شکل واضحی گوشهنشینی خودشان را دوست دارند و از آن لذت میبرند. به طور مشابه ممکن است کسانی را دیده باشید که حتی در حضور سایرین و با وجود ارتباطات اجتماعی زیاد هم احساس تنهایی میکنند؛ خصوصا اگر آن افراد و کیفیت رابطهاش با آنها برایش چندان جالب و لذتبخش نباشد. همانطور که گفته شد احساس تنهایی مقولهای انتزاعیست؛ به این معنا که تنهایی صرفا و فقط با مدت زمانی که با دیگران صرف کردهایم مرتبط نیست بلکه بیشتر از هر چیزی تنهایی با "کیفیت روابط ما” مرتبط است و نه کمیت آنها. به عبارت دیگر فرد تنها احساس میکند که توسط دیگران آنطور که باید و شاید درک نمیشود و یا اینکه به نظرش میآید رابطه یا روابط معنادار و ارزشمندی در زندگی ندارد. اغلب شنیدهایم که “مجرد بودن” از عوامل بروز تنهاییست اما شاید برایتان جالب باشد که بدانید در سال ۲۰۱۲ پژوهش جالبی در کانادا نشان داد اغلب افراد تنها نه مجرد بلکه “متاهل” هستند٬با شریک زندگیشان زندگی میکنند و البته دچار بیماری افسردگی هم نیستند.
در مجموع میتوان گفت احساس تنهایی و انزوای اجتماعی اگرچه باهم بیارتباط نیستند اما الزاما همراه یکدیگر هم اتفاق نمیافتند. نتیجه اینکه این طرز فکر سادهانگارانهای است که به کسانی که احساس تنهایی میکنند بگوییم با افراد بیشتری ارتباط برقرار کرده و تعاملاتشان را بیشتر کنند. اما از بین تنهایی و انزوا کدامیک برای سلامت و طول عمر ما بیشتر زیانآور است؟ خب در حال حاضر پاسخ نامشخص است. اما اگر ارتباطات اجتماعی با سایرین را به عنوان یکی از مهمترین و اساسیترین نیازهای بشر در نظر بگیریم در این صورت شاید بتوان گفت احتمالا خطرات و عواقب حاصل از انزوای اجتماعی در اکثریت افراد به مراتب سختتر و شدیدتر باشد.
تنهایی و انزوا در سالمندان؛ چه باید کرد؟
برای کمک به افراد (سالمندی) که دچار تنهایی یا انزوای اجتماعی هستند چه میتوان کرد؟ پاسخ به این پرسش در جوامع و فرهنگهای مختلف ممکن است تا حدودی متفاوت باشد. مثلا ژاپن بالاترین تعداد سالمندان در جهان را دارد. طبق آمارها هر هفته حدودا ۴۰۰۰ نفر از “سالمندان تنها” در این کشور میمیرند و بررسیها نشان میدهد “تنهایی” به تنهایی از مسببین اصلی بسیاری از این مرگهاست. آماری که حالا باعث شده این کشور این مساله را جدی گرفته و به دنبال برداشتن قدمهایی اساسی و برنامهریزی مدون برای مقابله با تنهایی روزافزون سالمنداناش باشد. در آمریکا حدودا از هر ۳ فرد بالای ۶۵ سال یک نفر و در افراد بالای ۸۵ سال نیمی از آنها تنها زندگی میکنند. در انگلستان نیمی از افراد بالای ۷۵ سال تنها زندگی میکنند٬یعنی حدود دو میلیون نفر. بسیاری از آنها میگویند که گاهی شاید برای روزها و هفتهها با هیچکس همصحبت نشدهاند و ارتباطات اجتماعیشان عملا در حد هیچ بوده است. در یک نظرسنجی جالب حدود ۵۲٪ از این افراد تنها میگویند دلشان فقط حضور گاه و بیگاه یک نفر در کنارشان را میخواهد٬حدود ۵۱٪ دلشان میخواهد با کسی بخندند و ۴۶٪ هم حسرت به دل تنها یک آغوش هستند. در برخی مناطق بریتانیا به واحدهای آتشنشانی آموزشهای لازم داده شده تا منازلی که فکر میکنند صاحبانشان تنها و از نظر اجتماعی منزوی هستند را شناسایی نمایند. سازمانهای خیریهی بیشتری در مناطق مختلف به فکر پر کردن تنهایی سالمندان آن مناطق هستند و همانطور که پیشتر هم گفته شد اقدام اخیر دولت در انتصاب یک وزیر برای رسیدگی به امور تنهایی هم نشان از وجود عزم و برنامهای مشخص برای مواجه با مشکلات روانی٬جسمی٬اجتماعی و اقتصادی حاصل از تنهایی است.
با این حال به طور کلی راههای مواجهه با تنهایی در سنین بالا در مناطق مختلف کم و بیش یکسان است. شاید یک راه مناسب و کمهزینه٬سر زدن مرتب به آنها و کمک به آنها جهت رسیدگی به اموراتشان باشد. میتوان آنها را تشویق به شرکت در فعالیتهای اجتماعی مثل رفتن به تورهای گردشگری٬کلاسهای هنری٬زبانآموزی و… کرد. برخی دیگر ترجیح میدهند یک همدم/پرستار مناسب داشته باشند. بعضیها مایلند از یک حیوان خانگی نگهداری نمایند که این اغلب هم بسیار مفید است. انجام کارهای داوطلبانه و یا خیریه هم یکی از بهترین و مناسبترین و رضایتبخشترین روشها برای مواجهه با تنهایی و انزواست. همینطور فعالیت خیریههایی مانند آنچه در ابتدای این مطلب آمد (و اپها و برنامههای دوستیابی مشابه) و نهایتا اطلاعرسانی در این زمینه خصوصا در رسانههای جمعی و شبکههای اجتماعی و حمایت از آنها در برخی نهادهای مرتبط میتواند به مواجههی بهتر با این مساله بیانجامد.