Monday, 21 September 2015

آلزایمر؛ یغماگر حافظه و چهل‌دزد انسانیت



مقاله‌ای که به مناسبت روز جهانی آلزایمر نوشته‌ام و روز دوشنبه مورخ ۳۰ شهریور ۱۳۹۴ در روزنامه شرق به شماره ۲۴۰۳ منتشر شده است




ششم فوریه سال ۱۹۹۴. قرار است تا پرزیدنت رونالد ریگان هشتاد و سومین سالگرد تولد خود را در حضور بیش از ۲۵۰۰ نفر در واشنگتن جشن بگیرد و برای حاضرین سخنرانی نماید. دقایقی پیش از آن با مارگارت تاچر نخست‌وزیر بریتانیا که از جمله مهمانان حاضر است گپ و گفتی خودمانی داشته و با تنی چند هم به یادگار عکس گرفته است. کمی مردد به نظر می‌رسد. درست پیش از رفتن به پشت میکروفون از خود چند ثانیه مکث و تانی کوتاه و غیرمنتظره‌ای نشان می‌دهد. نزدیکانش نگران انجام سخنرانی می‌شوند اما او در نهایت به خوبی و به مانند گذشته انجامش می‌دهد؛ آخرین سخنرانی رسمی زندگیش را. ساعتی بعد پس از صرف شام و برگشتن به هتل محل اقامتش رو به همسرش نانسی ریگان می‌کند و می‌گوید: “یه لحظه صبر کن٬من خیلی مطمئن نیستم که الان کجام” 
تنها چند ماه بعد در تاریخ پنجم نوامبر همان سال در نامه‌ای سرگشاده خطاب به مردم٬رونالد ریگان رسما اعلام کرد که دچار بیماری آلزایمر شده است. او چنین نوشت: “اکنون من سفر خود را آغاز کرده‌ام٬سفری که مرا به غروب زندگیم خواهد برد” 


آلزایمر یکی از انواع بیماری دمانس یا زوال عقل است. برای بسیاری نام آن مترادف با فراموشیست اما در واقع مساله تنها حافظه و اختلال در آن نیست؛ آلزایمر ویرانگر عقل و شعور و غارتگر هویت انسانی فرد مبتلاست. اغلب٬افرادی در سنین بالا دچار آن می‌شوند اما در معدودی موارد ممکن است در دهه چهارم یا پنجم زندگی هم دیده بشود که البته در این موارد خاص و استثنایی تقصیر کار بر گردن انواع بخصوصی از ژن‌هاست. اگرچه چگونگی شکل‌گیری و بروز آلزایمر هنوز بطور دقیق مشخص نیست اما امروزه این حقیقت روشن است که مجموعه‌ی متنوع و پیچیده‌ای از عوامل محیطی و ژنتیک در بروز آن نقش دارند. در واقع اساس پیدایش آلزایمر بعنوان یک بیماری٬ریشه در تکامل مغز انسان دارد. پژوهش جدیدی که اخیرا در نشریه‌ی معتبر نیچر به چاپ رسیده نشان می‌دهد این بیماری احتمالا همراه و همزمان با تکامل هوش بشری بوجود آمده است؛ بر این اساس در حد فاصل زمانی ۵۰ تا ۲۰۰ هزار سال قبل٬انتخاب طبیعی تغییراتی را در شش ژن )که در رشد و تکامل مغز انسان نقش داشته‌اند) بوجود آورده و در نتیجه‌ی این تغییرات ارتباطات بین سلولهای عصبی بیشتر شده و نهایتا هوش انسان نسبت به نیاکانش افزایش یافته است اما در عین حال این افزایش قابلیت‌های شناختی بدون هزینه نبوده و همین ژن‌ها بنوعی در پیدایش بیماری آلزایمر ایفای نقش کرده‌اند. علایم اولیه این بیماری اغلب سالها پس از شروع آن و با بروز اولین مشکلات در حافظه کوتاه‌مدت فرد ممکن است شناسایی شوند (در بسیاری از موارد مشکلات بویایی نیز ممکن همراه آن مشاهده ‌شود) و از آن پس فرد مبتلا به تدریج و در یک بازه‌ی زمانی اغلب چند ساله بسیاری از توانمندی‌های فکر و شناخت خود از قبیل: حافظه٬استدلال٬قضاوت و تصمیم‌گیری و… را که از او انسانی منحصر به فرد ساخته از دست می‌دهد. مغزش تدریجا کوچک و کوچک‌تر می‌شود تا اینکه در نهایت زندگیش خاتمه می‌یابد. با این وجود دراماتیک‌ترین جنبه عاطفی-روانی این بیماری تنها و صرفا از دست رفتن خاطرات و حافظه (به منزله‌ی یکی از ارکان اساسی هویت فرد) نیست. آلزایمر ابتدا توانایی فرد برای تشکیل خاطرات جدید را از بین می‌برد و آرام آرام به سمت پاک کردن خاطرات قدیمی‌تر حرکت می‌کند اما وجه هولناک و بی‌رحم آن زمانی نمودار می‌شود که در نتیجه ی از دست رفتن بنیان‌های فکر و شناخت٬هویت فرد آرام آرام رنگ می‌بازد و سرانجام خویشتن خویش را از دست می‌دهد تا جایی که دیگر نه خود را می‌شناسد و نه نزدیکانش وی را بسان آنکس که قبلا بوده. مطالعه‌ی جدیدی که بر روی ۲۴۸ خانواده صورت گرفته نشان می‌دهد آنچه از دید آنها (خانواده‌ها و اطرافیان فرد مبتلا به زوال عقل) بیشترین میزان این “تغییر هویتی” را در فرد مبتلا بوجود می‌آورد نه اضمحلال حافظه که تغییر در “جنبه‌ها و توانایی‌های اخلاقی” فرد مبتلاست؛ مثلا ممکن است در برخی موارد فرد توانایی سابقش در درک دیگران و همدلی با آنها را نداشته باشد٬دروغ‌گویی مرضی (وقتی بصورت مکرر و بدون وجود انگیزه مشخص یا فایده ای دروغ می‌گویند)٬رفتارهای ضداجتماعی و یا برخی تمایلات افسارگسیخته جنسی و… را از خود نشان دهند در حالیکه در گذشته هرگز اینطور نبوده. این‌ها مسلما بدور از خواست و اراده‌ی آگاهانه‌ و شعورمندانه‌ی بیمار و در نتیجه‌ی تخریب ساختار و عملکرد بخش‌هایی از مغز او که مسئول کنترل این قبیل رفتارهاست اتفاق می‌افتند. در یکی از انواع زوال عقل (دمانس پیشانی-گیجگاهی که بعد از آلزایمر شایع‌ترین نوع آن است) بیشتر از انواع دیگر می‌توان این موارد را دید. نتایج این تحقیق نشان داده در تمام انواع زوال عقل و از جمله در آلزایمر این دسته از تغییرات در توانایی‌های اخلاقی فرد مبتلاست که بیشترین تاثیر را بر تغییر ذهنیت و درک سایرین از هویت فرد مبتلا می‌گذارد و نه نوع یا شدت مشکلات حافظه٬بی‌ثباتی‌های هیجانی و یا تغییر توانایی فرد در انجام فعالیت‌های روزمره‌اش و… 


زوال عقل یا همان دمانس انواع متفاوتی دارند٬نشانه‌ها و شدت بروز آن در همه یکسان نیست و به عبارت ساده‌تر به تعداد افراد مبتلا انواع مختلفی از آن را می‌توان دید و شناسایی کرد. شایع‌ترین نوع آن اما آلزایمر است. انسان قرن بیست و یکم هر روز شاهد شگرف‌ترین و هیجان‌انگیزترین اکتشافات و ابداعات است اما با همه‌ی این پیشرفت‌های خارق‌العاده علمی در رشته‌ها و سطوح مختلف و با وجود گذشت بیش از یک قرن از شناسایی این بیماری و تلاش‌های گسترده و فراوان در اقصی نقاط دنیا٬هنوز درک روشن و دقیقی از آن که به ما امکان شناسایی زودهنگام٬درمان یا پیشگیری از آن را بدهد وجود ندارد. اینطور به نظر می‌رسد که نوع بشر و مغز شگفت‌انگیزش کماکان در برابر هجوم آلزایمر٬این غارتگر انسانیت٬همچون شهری بی‌دفاع است؛ اما آیا واقعا چنین است؟ 

این روزها در بسیاری از رسانه‌ها و مطبوعات جهان سخن از به اصطلاح “سونامی زوال عقل” است که اشاره به افزایش چشمگیر و روزافزون تعداد افراد مبتلا به این بیماری دارد؛ از سازمان‌های تخصصی و دولتی تا نهادهای خیریه و حتا مدتی قبل نخست‌وزیر بریتانیا دیوید کامرون در این باره بسیار سخن گفته‌اند. اما آیا ما واقعا با سونامی زوال عقل روبرو هستیم؟ به نظر می‌رسد در حال حاضر پاسخ به این سوال ساده٬چندان ساده نیست. چند روز پیش تحقیق پر سر و صدایی در ژورنال نورولوژی لانست منتشر شده که در کمال تعجب نشان می‌دهد نتایج چهار مطالعه از پنج مطالعه‌ی فراگیرشناسی بزرگی که در پنج کشور اروپایی انجام شده بیانگر “کاهش” شانس ابتلای ما (در هر سنی) به انواع بیماری زوال عقل نسبت به قبل و نسل‌های قبلی است و با وجود افزایش جمعیت سالمندان تعداد کسانی که دچار این بیماری می‌شوند “ ثابت” باقی مانده است. یکی از این مطالعات که توسط محققین دانشگاه کمبریج در سه نقطه از بریتانیا انجام شده نشان می‌دهد که میزان شیوع زوال عقل در این مناطق از ۸.۳٪ در سال ۱۹۹۰ به ۶.۵٪ در سال ۲۰۱۰ کاهش یافته‌ است در حالیکه سه تحقیق دیگر که در سوئد و هلند و اسپانیا انجام شده بیانگر عدم تغییر این آمار است و نه کاهش آن. در مجموع٬این مطالعه “سونامی زوال عقل و آلزایمر” و افزایش شدید ابتلا به این بیماری را با وجود افزایش تعداد کسانی که وارد سنین ۸۰ و ۹۰ سالگی می‌شوند رد می‌کند و دلایل آن را بهبود سلامت عمومی و کنترل بهتر عوامل خطرزای بروز این بیماری نظیر: دیابت٬بالا بودن فشار خون٬نداشتن فعالیت فیزیکی کافی٬سیگار و… در این کشورها می‌داند. اما به باورم لازم است سویه‌ی دیگری از این ماجرا را هم در نظر گرفت. اول آنکه این آمارها تنها مربوط به چهار کشور از اروپای غربی است و شامل سایر مناطق جهان نمی‌شود. دوم و مهم‌تر اینکه آن گروه از افرادی که در سال ۱۹۹۰ در این تحقیق شرکت کردند حداقل ۶۵ سال داشته‌اند و این بدان معناست که پیش از جنگ‌جهانی دوم به دنیا آمده‌اند در حالیکه گروهی که بیست سال بعد و در سال ۲۰۱۰ در این تحقیق شرکت کردند متولدین بعد از جنگ‌جهانی دوم بوده‌اند و در نتیجه مشخصا نسبت به گروه اول به تغذیه٬آموزش و خدمات بهداشتی-درمانی بهتر و بیشتری دسترسی داشته‌اند که طبیعتا این خود به نوبه‌ی خود می‌تواند بر وضعیت سلامت جسمی و روانی این افراد و نهایتا حفظ بهتر توانمندی‌های شناختی آنها در سنین بالا تاثیر عمده و اساسی داشته باشد. به عبارت ساده‌تر اینطور به نظر می‌رسد که نتایج حاصل از این پژوهش می‌تواند به نوعی و به سادگی تحت تاثیر زمان تولد آنها بوده باشد. از سوی دیگر و همزمان با انتشار این تحقیق٬گروهی از محققین در دانشگاه کینگز کالج لندن به سیاق هر ساله گزارش جهانی آلزایمر در سال ۲۰۱۵ را منتشر کرده‌ و تخمین زده‌اند که میزان مبتلایان به این بیماری در ظرف بیست سال آینده تقریبا دو برابر افزایش خواهد یافت و از ۴۶.۸ میلیون نفر در سال ۲۰۱۵ به ۷۴.۷ میلیون نفر خواهد رسید. بعبارت دیگر در هر سه ثانیه یک نفر دچار آلزایمر یا یکی دیگر از انواع زوال عقل می‌شود. این گزارش همینطور عنوان می‌کند که هزینه‌های مواجه با این بیماری در جهان نسبت به سال ۲۰۱۰ حدود ۳۵٪ افزایش یافته و به ۶۰۴ میلیارد دلار در سال رسیده است و در سالهای آتی این رقم کماکان و به مراتب افزایش خواهد یافت. این به آن معناست که اگر زوال عقل در جهان را به مثابه یک کشور در نظر بگیرید٬این کشور هجدهمین قدرت اقتصادی دنیا و ارزش آن کمی کمتر از شرکت اپل و دو برابر شرکت گوگل خواهد بود. 


با در نظر گرفتن مجموع آنچه گفته شد اینطور به نظر می‌رسد که اگرچه ظاهرا احتمال ابتلا به آلزایمر در اروپای غربی نسبت به قبل کاهش یافته اما با توجه به آمارهای رسمی دیگری که بیانگر افزایش عوامل خطرزای این بیماری نظیر افزایش سن٬افزایش مبتلایان به دیابت٬فشار خون و… است و در نظر گرفتن اینکه نسل‌هایی آتی نسبت به نسل‌های قبل زندگی نسبتا ناسالم‌تری را تجربه می‌کنند چندان دور از ذهن نمی‌نماید که میزان ابتلا به آن در آینده و در مقیاس جهانی افزایش خواهد یافت؛ خصوصا که نباید فراموش کرد بزرگترین عامل خطرزای این بیماری‌ کماکان سن بالا است و با بهبود شرایط زندگی و سلامت عمومی و افزایش طول عمر افراد مواجهه با این مساله اجتناب‌ناپذیر می‌نماید. اما همانطور که گفته شد با این همه آینده چندان تیره و تار هم نیست. تحقیقات پرشتاب علمی در گوشه و کنار دنیا هر روز اندکی بر دانسته‌های ما در این باره می‌افزاید و طبق برخی برآوردها دور از انتظار نیست که در طی یک دهه آینده اولین قدم‌های موثر در راه درمان این بیماری برداشته شود. برای پیشگیری از آلزایمر هنوز نقشه‌ی راه مشخصی وجود ندارد اما بر حسب انبوهی از مطالعات صورت گرفته در این زمینه و با انجام برخی کارها و اعمال تغییراتی در روش زندگی٬می‌توان تا حد زیادی احتمال بروز آن را در سنین بالا کاهش داد. به تازگی تحلیل ۳۲۳ مطالعه قبلی صورت گرفته در زمینه آلزایمر نشان داده که نه عامل خطرزا در دو سوم مبتلایان به این بیماری مشترک بوده است. برخی از این عوامل را می‌توان تغییر داد نظیر فشار خون بالا و استعمال سیگار. مواجهه با برخی دیگر از این عوامل اما دشوارتر است مانند سطح تحصیلات و موفقیت‌های آکادمیک٬دیابت و یا افسردگی. همینطور نکته‌ی جالب توجه دیگر اینکه به نظر می‌رسد عوامل خطرآفرین بروز آلزایمر و بیماری‌های قلبی تا حدود زیادی مشابهت دارد؛ آنچه که برای قلب مفید است برای مغز هم به همان صورت سودمند است و به زبان ساده‌تر با دوری از عوامل از بیماری‌زای قلبی می‌توان تا حد زیادی از آلزایمر هم به دور ماند. برخی از مهم‌ترین این عوامل عبارتند از:

۱. ورزش مرتب و تحرک بدنی کافی: نتایج یک پژوهش نشان می‌دهد ۳۰-۴۰ دقیقه پیاده‌روی در روز و به مدت ۳-۵ روز در هفته منجر به بهبود و تقویت آن دسته از ساختارهای عصبی در مغز می‌شود که در سنین بالاتر با افت توانمندی‌های شناختی در ارتباطند. 
۲. فعالیت‌های ذهنی و یادگیری مهارت‌های جدید: یادگیری یک زبان یا مهارت موسیقی یا هنری جدید در سنین بالا تا حد زیادی خطر بروز زوال عقل را کاهش می‌دهد. ترکیب این قبیل فعالیت‌های ذهنی با فعالیت‌های فیزیکی مستمر٬احتمال دچار شدن به انواع بیماری‌های زوال عقل را به حداقل ممکن می‌رساند. 
۳. رژیم غذایی: مجموعه بزرگی از تحقیقات در این زمینه از جمله پژوهشی که اخیرا در دانشگاه کلمبیا انجام شده گویای آن است که “رژیم غذایی مدیترانه‌ای” بهترین نوع رژیم برای جلوگیری از بروز مشکلات قلبی و نیز آلزایمر است؛ این رژیم شامل مصرف مقادیر زیادی میوه و سبزیجات تازه و غلات٬مقادیر متوسطی گوشت ماهی و مرغ و انواع طیور است. باید در نظر گرفت که این نوع خاص رژیم غذایی معجزه نمی‌کند اما در یک بازه زمانی طولانی قطعا تاثیر مثبتی را به همراه دارد. 
۴. بدبین نبودن: بررسی‌های مستند نشان می‌دهد هر اندازه بیشتر نسبت به آینده و توانمندی‌های خودتان بدبین باشید بیشتر در معرض ابتلا به آلزایمر قرار خواهید داشت. (بر اساس یک بررسی٬افرادی با درجات بالای بدبینی سه برابر بیشتر از سایرین در معرض خطر آلزایمر قرار دارند.) 
۵. خوب بخوابید: یکی از مهم‌ترین عوامل بروز آلزایمر در سنین بالا کم خوابی و مشکلات خواب (نه تنها در افراد مسن که در میانسالان و حتا جوانان) است. عملکردهای مغز در هنگام خواب تا همین اواخر چندان مشخص نبود اما امروز می‌دانیم که خواب در “ثبات حافظه” و نیز در “تخلیه مواد زاید مغز” نقشی کلیدی و اساسی ایفا می‌کند.  
۶. ویتامین A و ویتامین D مصرف کنید: بررسی‌ها نشان داده با مصرف ویتامین A می‌توان سیر پیشرفت بیماری در افراد مبتلا به آلزایمر را تا ۱۹ درصد در سال کاهش داد و نیز کمبود ویتامین D در افراد مسن خطر بروز آن را تا ۶۹ درصد افزایش می‌دهد.
۷. سبک زندگی سالم: وزنتان را متناسب نگه دارید٬شکر کمتر مصرف کنید و از مصرف سیگار و الکل بخصوص در سنین بالا تا حد ممکن خودداری کنید. 
۸. افسردگی: بخصوص در سنین بالا می‌تواند بطور جدی زمینه‌ساز بروز برخی از انواع بیماری‌های پیش‌رونده عصبی 
نظیر آلزایمر باشد٬از همین رو لازم است تا آن را جدی گرفت و برای درمانش اقدامات لازم را بعمل آورد.